با ریشه بسیار. بزرگ بیخ. راسی. راسیه. اصیل کلان بیخ. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). دارای چندین ریشه. (ناظم الاطباء) : درختی هر کدام بیخ آورتر و راسخ تر به ساعتی قلع توان کرد. (سندبادنامه ص 119). از غزارت و غلبۀ آن سنگ گران بگرداند و درخت بیخ آور بکند. (ترجمه تاریخ یمینی). - کوه بیخ آور، جبلی راسخ. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ، عشقه و لبلاب. (ناظم الاطباء)
با ریشه بسیار. بزرگ بیخ. راسی. راسیه. اصیل کلان بیخ. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). دارای چندین ریشه. (ناظم الاطباء) : درختی هر کدام بیخ آورتر و راسخ تر به ساعتی قلع توان کرد. (سندبادنامه ص 119). از غزارت و غلبۀ آن سنگ گران بگرداند و درخت بیخ آور بکند. (ترجمه تاریخ یمینی). - کوه بیخ آور، جبلی راسخ. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ، عشقه و لبلاب. (ناظم الاطباء)
کوه نورد. طی کننده و پیمایندۀ شخ. دامنه پیما: هرکجا طیاره ای که پاره ای شخ نوردی که کنی وادی جهی. منوچهری. رام زین و خوش عنان و کش خرام و تیزگام شخ نورد و راهجوی و سیل بر و کوهکن. منوچهری. شخ نوردی که چو آتش بود اندر حمله همچنان برق مجال و به روش بادمجاز. منوچهری. ابرسیر و بادگرد و رعدبانگ و برق جه کوه کوب و سیل بر و شخ نورد و راه جوی. منوچهری
کوه نورد. طی کننده و پیمایندۀ شخ. دامنه پیما: هرکجا طیاره ای کُه پاره ای شخ نوردی کُه کنی وادی جهی. منوچهری. رام زین و خوش عنان و کش خرام و تیزگام شخ نورد و راهجوی و سیل بر و کوهکن. منوچهری. شخ نوردی که چو آتش بود اندر حمله همچنان برق مجال و به روش بادمجاز. منوچهری. ابرسیر و بادگرد و رعدبانگ و برق جه ْ کوه کوب و سیل بر و شخ نورد و راه جوی. منوچهری
شیخ نجم، یا شیخ نجم الدین. از شاعران قرن نهم هجری و اهل ساوه است. امیر علیشیر مؤلف مجالس النفایس این ابیات را از او نقل کرده است: به شوخی میخورد خون دل من چشم خونخواری بلائی، فتنه جوئی، آفتی، شوخی، ستمکاری. دارم بتی که غیر جفا نیست کار او من بهر او هلاکم و اغیار یار او. منمای چو آئینه رخ خود همه کس را بشنو سخن من که اثرهاست نفس را. رجوع به مجالس النفایس ص 119 و ص 295 شود
شیخ نجم، یا شیخ نجم الدین. از شاعران قرن نهم هجری و اهل ساوه است. امیر علیشیر مؤلف مجالس النفایس این ابیات را از او نقل کرده است: به شوخی میخورد خون دل من چشم خونخواری بلائی، فتنه جوئی، آفتی، شوخی، ستمکاری. دارم بتی که غیر جفا نیست کار او من بهر او هلاکم و اغیار یار او. منمای چو آئینه رخ خود همه کس را بشنو سخن من که اثرهاست نفس را. رجوع به مجالس النفایس ص 119 و ص 295 شود
شیخ محمد مفید بن محمد نبی بن محمد کاظم. تولد داور در سنۀ1251 هجری قمری بوده است و وفات او در سنه 1325 در هفتاد سالگی درشیراز و در قبرستان درسلم (باب سلم) واقع در جنوبی شیراز مدفون شده است
شیخ محمد مفید بن محمد نبی بن محمد کاظم. تولد داور در سنۀ1251 هجری قمری بوده است و وفات او در سنه 1325 در هفتاد سالگی درشیراز و در قبرستان درسلم (باب سَلْم) واقع در جنوبی شیراز مدفون شده است
مرکّب از: بی + نور، بی فروغ، (آنندراج)، بدون روشنی، (ناظم الاطباء)، که نور ندارد: بسوزد بدوزد دل و دست دانا به بی خیر خارش به بی نور نارش، ناصرخسرو، این تیره و بی نور تن امروز بجانست آراسته چون باغ به نیسان و به آذار، ناصرخسرو، خمیده گشت وسست شد آن قامت چو سرو بی نور ماند و در شب شد آن طلعت هژیر، ناصرخسرو، شمس بی نور و خواجۀ بی اصل چند از این دفع گرم و وعده سرد، انوری، شب ندیدی رنگ کان بی نوربود رنگ چبود مهرۀ کور و کبود، مولوی، - بی نور کردن، نور بردن، محو روشنایی کردن، فرونشاندن چراغ و خاموش کردن، (ناظم الاطباء)، ، نابینا و کور، (ناظم الاطباء)، (در تداول فارسی زبانان از عامه) که کاری از دستش برنیاید، که کمک بکسان و دوستان نکند یا نتواند، که فائدتی هیچگاه بر وجود او مترتب نبود، که بر کسان و آشنایان هیچ نوع ثمری نبخشد، (یادداشت مؤلف)، بی مصرف و بی عرضه، (فرهنگ عامیانۀ جمالزاده)
مُرَکَّب اَز: بی + نور، بی فروغ، (آنندراج)، بدون روشنی، (ناظم الاطباء)، که نور ندارد: بسوزد بدوزد دل و دست دانا به بی خیر خارش به بی نور نارش، ناصرخسرو، این تیره و بی نور تن امروز بجانست آراسته چون باغ به نیسان و به آذار، ناصرخسرو، خمیده گشت وسست شد آن قامت چو سرو بی نور ماند و در شب شد آن طلعت هژیر، ناصرخسرو، شمس بی نور و خواجۀ بی اصل چند از این دفع گرم و وعده سرد، انوری، شب ندیدی رنگ کان بی نوربود رنگ چبود مهرۀ کور و کبود، مولوی، - بی نور کردن، نور بردن، محو روشنایی کردن، فرونشاندن چراغ و خاموش کردن، (ناظم الاطباء)، ، نابینا و کور، (ناظم الاطباء)، (در تداول فارسی زبانان از عامه) که کاری از دستش برنیاید، که کمک بکسان و دوستان نکند یا نتواند، که فائدتی هیچگاه بر وجود او مترتب نبود، که بر کسان و آشنایان هیچ نوع ثمری نبخشد، (یادداشت مؤلف)، بی مصرف و بی عرضه، (فرهنگ عامیانۀ جمالزاده)